شهر هوشمند بحثی است که توسط برخی از کلان شهرهای کشور به عنوان یک هدف یا شعار اصلی مدیریت شهری توسط شهرداری انتخاب شده است. پیشرفت های فناوری و کاربردهای مختلف آن در زندگی شهری و سهولت انجام فعالیتهای روزمره به قدری زیاد بوده است که تمام شهرهای توسعه یافته و در حال توسعه یا تبدیل به شهر هوشمند شده اند یا به سرعت در این مسیر گام بر میدارند.
البته در کشور ما با توجه به وضعیت فعلی کلان شهرهایی از قبیل تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و … بحث شهر هوشمند بیشتر از جنس چشم انداز شهر است تا هدفی کوتاه مدت یا حتی میان مدت. زیرا تحقق شهر هوشمند نیازمند برداشتن گام هایی است که هنوز مسیر طولانی و درازی برای تحقق آن در پیش است. البته این که شهر هوشمند را به عنوان یک چشم انداز توسعه کلان شهرها در نظر داشته باشیم امر خوبی است اما در این میان باید به یک نکته اصلی توجه کرد و آن این است که شهر هوشمند به عنوان تنها یکی از اجزای چشم انداز کلان شهر ها باید مد نظر باشد و اموری کلان تر و مهم تر از آن نیز در مدیریت کلان شهری وجود دارد که غفلت از آنها برای ادامه مدیریت کلان شهرها فاجعه بار خواهد بود.
نکته اصلی که پاشنه آشیل مدیریت شهری و مخصوصا کلانشهری ما در کشور است نه بحث شهر هوشمند است و نه شهر شاد و نه شهر بدون ترافیک و نه هیچکدام از شعارهایی که در حال حاضر در مدیریت کلانشهرها وجود دارد. آنچه علت العلل این مشکلات و یا بهتر است بگوییم بحران ها در مدیریت کلانشهری ما در کشور است مدل مدیریت شهری ما است که مبتنی بر مدل از بالا به پایین حکومت محور است. در این مدل حکومت یا شهرداری یا دیگر متولیان مدیریت شهری خود را تصمیم گیر اصلی می دانند و بالطبع تمام مسئولیت ها نیز بر دوش آنها خواهد بود و مشارکت مردم و نهادهای مردمی و دیگر فعالان غیر حکومتی عملا وجود ندارد.
این مدل مدیریت شهری که از آن به عنوان حکومت شهری یاد میشود مدلی است که در ادبیات مدیریت شهری جهان سال ها است منقضی شده است و به عنوان مدلی ناکارآمد برای مدیریت کلان شهرها قلمداد میشود. در کلان شهرها که دارای جمعیت بالا و پیچیدگی بسیار بالای مسائل و مشکلات و بازیگران متعدد و مختلف عرصه مدیریت شهری هستیم شهرداری به تنهایی نمیتواند با تکیه بر توان مالی و حتی کارشناسی خود به اداره شهر بپردازد. حتما باید دیگر بازیگران غیر حکومتی مدیریت شهری نیز شناسایی شده و در تصمیم گیری های شهری و حتی در بسیاری از موارد در اجرا نیز مشارکت داده شوند.
به عبارت دیگر مشارکت نهادهای غیر حکومتی در مدیریت شهری باید به صورت واقعی (و نه نمایشی و محدود) باشد تا با این ترکیب بتوان با پیچیدگی و تعدد بازیگران عرصه مدیریت شهری رو به رو شده و در یک فرایند مشارکتی مدیریت شهری انجام شود.
این مدل مدیریت شهر را در ادبیات مدیریت شهری “حکمروایی خوب شهری” (Good Urban Governance) مینامند. در این مدل باید به مردم، نهادهای مردمی (مثل تشکل ها، هیئات، NGO ها و …)، بخش خصوصی و بازار و فعالان اقتصادی اجازه مشارکت در تصمیم گیری های اصلی شهری در سطوح مختلف محله ای، منطقه ای و شهری داده شود تا در یک فرایند مشارکتی تعاملی پیچیده بتوان بر پیچیدگی های محیط کلان شهری غلبه کرد.
بنابراین شهر هوشمند نیز میتواند به عنوان یکی از ابزارهای تحقق این حکمروایی خوب شهری به کار گرفته شود و البته از بهترین ابزارها و بسترها برای مدیریت این فرایند مشارکتی پیچیده و کسب مشارکت حداکثری اقشار مختلف است. به این ترتیب شهر هوشمند را باید نه به عنوان یک غایت اصلی شهر بلکه باید به عنوان ابزاری برای تحقق مدیریت مشارکتی در شهر تلقی کرد. در غیر این صورت اگر مدیریت شهری به همان صورت بالا به پایین و با مشارکت های حداقلی بخواهد انجام شود نه شهر هوشمند و نه هیچ ایده فناورانه یا حتی فرهنگی و اجتماعی دیگری نیز نمیتواند کلان شهرهای ما را از باتلاقی که در آن گرفتار هستند بیرون آورد.
نوشته فوق به قلم دکتر احسان براری در تاریخ دوشنبه 1397/2/24 در روزنامه خراسان چاپ شده است.